غلامعلی آسترکی شاعر، ترانه سرا، خواننده، بازیگر، هنرمند و مجری توانمندی است که به سرائیدن شعر پارسی و بختیاری مشغول و مشهور است.

وب سایت روزالیگودرز با هدف معرفی اهل فرهنگ الیگودرز به مردم و بویژه جوانان و نسل های آینده اقدام به انتشار زندگینامه شعرای الیگودرز نموده است. آنچه در پی می آید زندگینامه غلامعلی آسترکی است که به درخواست وب سایت روزالیگودرز و به قلم ایشان تهیه شده است.

غلامعلی آسترکی

شاعر ،ترانه سرا،خواننده ،بازیگر ،هنرمند و مجری توانمندی است که به اصالت بختیاریش می نازد و افتخار میکند.

وی که زادگاهش یکی از روستاهای شهرستان الیگودرز است تا پایان مقطع دبیرستان در الیگودرز و سپس در رشته هنر و سپس در رشته ادبیات در تهران ادامه داد .

چهره ای جوان و دوست داشتنی که با اجراهای حرفه ای ،دقیق و زیبایش، محبوبیتش نزد طرفدارانش دوچندان شده است .

وی در شعرو شاعری نیز توانمند است بگونه ای که درچندین جشنواره شعر، مقام های برتر جشنواره را از آنِ خود کرده و تا کنون چندین جلد کتاب شعر به نام های

• عشق بختیاری
• از پنجره
• ترنه طلا
• چویل دم برف

از مجموعه ی اشعار خود به چاپ رسانده است.

چاپ شعرش در روزنامه ها و مجلات پرتیراژ از زمان دبیرستان تاکنون ادامه دارد و عضو بیش از بیست انجمن ادبی
در کشور و مسئولیت سه انجمن ادبی را داراست

غلامعلی آسترکی به دو زبان فارسی و بختیاری شعر میگوید و در هردوزبان بر قالب های مختلف مسلط است

ترانه سرایی که ترانه هایش را چندین تن از خوانندگان مطرح بختیاری خواننده اند و برخی از اشعارش ورد زبان عام و خاص مردم است.

ایشان خواننده و مجری حاذق و توانمندی است که تاکنون مجری همایش ها و جشنواره های فراوانی در سطح کشور و سرزمین بختیاری بوده ، و یکی از چهره های برجسته و مشهور فرهنگی و هنری است.

شهرستان الیگودرز دیار آبشارهای زلال و قله های سر به فلک کشیده ای است که در همسایگی آسمان عمر می گذرانند، این دیار زرخیز، مهد پرورش شاعران شیرین سخن و صاحب نام بزرگی می باشد.           وب سایت روزالیگودرز برای معرفی این بزرگان خلاصه ای از زندگینامه آنان را منتشر کرده است.                               برای آشنایی با شعرای الیگودرز از این صفحه دیدن فرمایید: شعرای الیگودرز 

به منظور آشنایی مخاطبان گرامی سایت روزالیگودرز در زیر نمونه هایی از اشعار استاد غلامعلی آسترکی را با هم مرور می کنیم.

که مَپُرس

داغ عِشق تو ، چُونُو بُرده اَمونُم کِه مَپُرس
چُونُو زِیدِه تَشِ کاری مِنِه جُونُم ، که مَپُرس

مُو‌ اِتَرسُوم که بِیُفتُوم، دِیَه وا کِل نَکُنُم
چُونُو رُومنیدِه غَمِت رِک زِ بُهونُم، کِه مَپُرس

دِلُوم ، ایخا بِدِراهِه زِ مِنه سینُوم ، اگُوی
ِتیرِ بِرنَو اِزَنِن کِفتِ دُو شُونُم، کِه مَپُرس

چُونُو بُو کِردِنه حَرفامه و سی بُو خَشِ تُو
قُلفِ زَنگالینِه زِیدِن بِه دُهُونُم کِه مَپُرس

یَه تِیُوم اَورِه یکی اَرسَه دلُوم خینالی
غمِ دیری تُونِه دُنگدالی اِخُونُم ، کِه مَپُرس

زونِ مُو باعثِ رَنجیدِنِت آبیدِه گُلُم
چُونُو خینِه دِلوم از دستِ زبُونُم ، که مَپُرس

خُودِ شاه نُوکر دَم حُونُمِه، اما ورِ پات
ایقَدَر تِشنِه ی دَرنادِنِه جُونُم ،که مَپُرس

———————————————————————————————-

بی همتا

دوری از ما ، ولیکن همه شب با مایی
وقت و بی وقت سراغ دل ما می آیی

همه ی شادی دنیای خدا بسته به تو …
…تو که سر شارترین عاطفه ی دنیایی

روی تو تا به در آید ز پس موی چو شب
ماه ، حیرت زده می گردد از این زیبایی

نیست چیزی که به تشبیه بگویم از تو
تو خودت هستی و بی مثلی و بی همتایی

عمر صد نوح اگر داده خدا باز کم است
که تو باشی و من و زندگی رویایی

بی تو آبادی دنیا به سرم ویران است
تو بیا، تا بگریزم ز غم تنهایی

———————————————————————————————-

کابوس 

این روز ها حالم عجیب و خسته و مَنگ است
کوک است ساز زندگی اما بد آهنگ است

جاریست عمرم در کنار مادرم ایران
اما دلم می سوزد و می جوشد و تنگ است

این روزها در کشور پاکی و آبادی
هر آنچه می بینی سراسر مکر و نیرنگ است

گم گشته ام در زیرِ یک آوارِ ناهنگام
مثل عقابی که پرِ پرواز او لنگ است

دیگر پلنگی نیست، شیری نیست، ببری نیست
هرجاکه درجنگل حکومت دست خرچنگ است

از من چه داری انتظار عشق و شادی را
وقتی که خوی و منطق ما نفرت و ننگ است

ای کاش برخیزم از این کابوسِ وحشتناک
اینجا فقط جنگ است فقط جنگ است فقط جنگ است

———————————————————————————————-

غزلی نذر مولای آشتی

حضرت علی علیه السلام ..

محبوب من،مولای شعر و آشتی، مرد
مولای شمشیر و خطر، معشوقه ی درد

آن نیمه شب، وان مرد تلخ زهر در دست
هرگز نمیداند بلائی را که آورد

ای بی نهایت سبز، پوسیدیم،تا کی
از دوریت،ایمان باغستانمان،زرد

بی تو همه آیینه ها هم کینه دارند
زین قوم تاریک غبار آلود نامرد

حالا من و چشمان خیس و مصرع بعد
یکبار دیگر ، بی برو برگرد، برگرد

———————————————————————————————-

تیغ ابرو

ای نگاهت از پلنگ خشمگین هم، تیز تر
جام چشم مستت از جام اجل، لبریز تر

مژه هایت حامل سر نیزه های خونی و…
…تیغ ابروی تو از شمشیر نادر، تیز تر

اشهد و ان لا اله غیر چشمت، خوانده ام
تا شوم بر پلکت از منصور، حلق آویز تر

کاش از چشمت نیفتم، وحشتی دارد دلم
از خزان ِ بی تو، از پاییز در پاییز تر

جان ب در بردن ز دست چشم تو ناممکن است
مردم چشمت ز چنگیز مغول، چنگیز تر

———————————————————————————————-

غزل بختیاری قهوه قاجار

داد و بیداد، وُرِیستادُم و غَم رُمنیدُوم
غَم زِ نُو وید و هَم اِشکَندُم و هّم رُمنیدُوم

آسِمُون نَم چِه زِ بَختِ مُو اِجُورِه کِه چُونُو…
لاشِه بَردی بِه سَرُم ریزِه به لَم، رُمنیدُوم

رِکِ پُشتِ سَدِ کارُونم و اَوو پُفنیدُم
صَد سُتُونم ، که رَسی ظُلم و سِتَم، رُمنیدُوم

جُورِ دیوارِ قَلِه گَهپی کِه خانِس مُردُه
اَووِنِه بَستنِه پاسارُم و نَم رُمنیدُوم

تُو کِه رَهدی ، یَه رَگی زِ پَسِ شُونُم جُهمِست
جُور اَرگی کِه مِنِه زِلزِله بَم… رُمنیدُوم

تی مِنِه کاسِه تِیا کالِ تو وَندُم، مُردُم
قَهوِه قاجارِ دِپِرنیدِه زِ سَم ، رُمنیدُوم

———————————————————————————————-

عاشقانه بختیاری

که مَپُرس

داغ عِشق تو ، چُونُو بُرده اَمونُم کِه مَپُرس
چُونُو زِیدِه تَشِ کاری مِنِه جُونُم ، که مَپُرس

مُو‌ اِتَرسُوم که بِیُفتُوم، دِیَه وا کِل نَکُنُم
چُونُو رُومنیدِه غَمِت رِک زِ بُهونُم، کِه مَپُرس

دِلُوم ، ایخا بِدِراهِه زِ مِنه سینُوم ، اگُوی
ِتیرِ بِرنَو اِزَنِن کِفتِ دُو شُونُم، کِه مَپُرس

چُونُو بُو کِردِنه حَرفامه و سی بُو خَشِ تُو
قُلفِ زَنگالینِه زِیدِن بِه دُهُونُم کِه مَپُرس

یَه تِیُوم اَورِه یکی اَرسَه دلُوم خینالی
غمِ دیری تُونِه دُنگدالی اِخُونُم ، کِه مَپُرس

زونِ مُو باعثِ رَنجیدِنِت آبیدِه گُلُم
چُونُو خینِه دِلوم از دستِ زبُونُم ، که مَپُرس

خُودِ شاه نُوکر دَم حُونُمِه، اما ورِ پات
ایقَدَر تِشنِه ی دَرنادِنِه جُونُم ،که مَپُرس

———————————————————————————————-

دو بیتی بختیاری

زِ تُرنِت ، دُندِلَوز آبیدِه جُونُوم
زِ بُرگِت ، تیر بِرنَو زی به شُونُوم

زِ ویرُم نیرُوِه ویرِ تو هَرگِش
مَیَر روزی که پیسِه اُستِخُونُوم

———————————————————————————————-

غزل بختیاری

پلنگ زحمی

همه بختا خُو بیارِن، زِ مُونِه خَو بُرده
رِنگ و ری بختِ مُو وا طایفه ی شَو، بُرده

زًحمی اُم، زحمُم اِچُهفِه و اپیتُم وُر خُوم
چی پِلنگی، که سر شونِسِه برنَو برده

دال آ بیده کدُم، شیتُوم و دردُم آبید….
درد دالویی ک لاشِ کُرٍسِه، اَو بُرده

هر بِلِنگی ز ِمُو وَستِه مِنه چنگ یَه کَلا
هر کٍلایی یه چَو اشنیدِه و چِل چِو، برده

بُرگ تو تَرکِه ی چُوگِیه، و مِن چوبازی
رَو رَوهِ پا مُونه تَرکِه تُو مِنِه دَو، بُرده

تَوِ دیری به سَرُم زید و بِرشتُم ز تَشِت
ار به جارُم نَرَسی، لاشِ مُونه توَ برده

دلوم آبیده پر ز درد بی تو
هوا هم سرد سرد سرد بی تو

خدا دنیانه سی دل تو بنا هشت
اَوَم از اَو تکون نیخَرد ، بی تو

غلامعلی آسترکی به عنوان یک شاعر معاصر و نواندیش توجه ویژه ای به مخاطب خود داشته و برای این منظور فعالیت در اینترنت و رسانه های اجتماعی را مدنظر قرا داده است. توجه وی به مخاطبین در فضای مجازی از سال های پیش شکل گرفته و اولین اقدام وی ایجاد وبلاگی با عنوان وبلاگ رسمی غلامعلی آسترکی-شاعرونویسندهاست که در معرفی این وبلاگ آمده است:

این وبلاگ با هدف استفاده از نقطه نظرات ونقد آثار توسط بازدید کنندگان عزیز ساخته شده است وامیدوارم که با نظر دادن ونقد اشعار وآثارم اینجانب را یاری بفرمائید.

با حضور رسانه های اجتماعی این شاعر جوان هم دست به کار شده و در این رسانه ها با مخاطبین ارتباط برقرار گرده است.

برای خواندن اشعار و شنیدن کلام غلامعلی آسترکی، شاعر، ترانه سرا و خواننده ی الیگودرزی از تلگرام ایشان بازدید فرمایید:

https://telegram.me/gholamaliastereki

این مطلب در حال تکمیل شدن است چنانچه نظری در خصوص مطلب دارید یا مطلب مستقلی در این خصوص دارید می توانید از طریق لینک زیر برایمان ارسال کنید. تماس با ما 

آماده سازی برای انتشار در وب سایت روزالیگودرز : رژان بسحاق

دانشجوی کارشناسی حقوق