جیغ اثر ادوارد مونک نام یک مجموعه نقاشی، شامل چهار تابلوی رنگی است که در فاصلهٔ زمانی ۱۸۹۳ تا ۱۹۱۰ خلق شده است.
در مورد تابلوی رازآلود جیغ اثر ادوارد مونک هنرمندان بسیاری در سراسر جهان نقد و نظر نوشته اند، آنچه در پی می آید نقطه نظرات هنرمند الیگودرزی حسین رضائی در مورد این اثر است
انسان امروز بیش از هر زمان دیگری در محاصرهی نیروهای تهدیدگر است، نیروهای شومی که از هر سوی او را به ترهیب میکشانند و کالبد بیپناهش را بیرحمانه در هم میفشرند. رنج انسانِ معاصر دیگر رنج جسمی نیست، بلکه از همگسیختگیِ روانی و اعوجاجات ذهنی است. اکنون روح و ذهن انسان است که آماجِ ویرانگرترین دهشتهاست.
میشل فوکو میگوید؛ اکنون نوک پیکان شکنجه دیگر متوجهِ جسم نیست، بلکه روح را نشانه گرفته است!
تکانههای ذهنی، از خودبیگانگی و مسخشدگی، رهاورد مکتبهای رهاییبخش است، و انسان سرگردان در برهوت هویت، روی به جانب تباهی دارد.
وحشتزدگی و سرگشتگیِ انسان امروز در آثار بسیار از هنرمندان تصویر شده است، که از این میان تابلو نقاشی جیغ اثر ادورارد مونک نروژی یکی از بارزترین و عریانترین نمادهای وحشتزدگیِ انسان معاصر است.
مونک “جیغ” را آکنده از احساس وحشت و انرژی ویرانگری به نمایش گذارده که نمیتوان مهارش کرد! در واقع جیغ روایتگرِ اضطرابها و کابوسها، و بیانگر تنگناهای انسان مدرن است، و مونک تشویشها، تردیدها، ترسها و خلأهای درونیِ خود را با این اثر به بیرون فوران داده است.
باید متذکر شد که میان جیغ و فریاد تمایزی آشکار وجود دارد، و اینها واکنشهایی متفاوت در برابر محرکهای بیرونی هستند؛
جیغ از سر ترس است و فریاد از سر خشم
جیغ تسلیم است و فریاد عصیان
جیغ در خودشکستن است و فریاد خروشیدن
جیغ انقیاد است و فریاد اعتراض
جیغ اسارت است و فریاد رهایی
جیغ فرمانبری است و فریاد گردنکشی
جیغ فرورفتن است و فریاد سربرآوردن
جیغ عقبنشستن است و فریاد به جلو رفتن
جیغ پذیرش است و فریاد طغیان
آنچه واضح است این است که “جیغ” آنقدر در بیان درد گویاست که هر تفسیری را پس میزند، و خود بیپرده و صریح، و بیواسطه و جَلی فروپاشیِ روانیِ انسان مدرن را فریاد میزند، و به شیوهای عریان پریشانی و بیقراری او را بازتاب میدهد.
تابلو جیغ شخصی را نشان میدهد که از دیدن منظرهای هولانگیز وحشتزده است، و از فرط ترس درحال جیغزدن است.
رنگهای پسزمینه بیقرارند و هر لحظه در هجوم بیرحمانهی خود برای به تاراج بردنِ روان شخص بر هم پیشی میگیرند.
در نقاشی همه چیزخمیده و منحنی است، و تموجِ رنگها نشان از تعوجِ ذهن دارد.
تنها نردههای کنار پل راست مینماید که استعارهای از تسریعِ حرکتی اجتنابناپذیر به سوی تباهی و نابودی است.
پرسپکتیوِ نردهها حاکی از دور شدن از امنیت و نزدیک شدن به خطر و نابودی است.
بیتفاوتی دو فردی که درحال قدمزدن هستند، بیانگر انزوا و بیپناهیِ سوژه است.
نگریستن بر “جیغ” وحشتی عظیم را بر باصرهی ما تصویر میکند، و پیامآور ناخجستگی و سیهروزی است!
مونک درباره جیغ میگوید؛ روزی در حومه اسلو قدم میزدم که احساس کردم جیغی از دل طبیعت گذشت، و به نظرم آمد که از این جیغ آبستن شدم!
واقعیت تکاندهندهی زمانهی ما این است که در گذشته “فریاد” به سانِ نیرویی سهمگین اعتراض و ناخشنودیِ ما را به بیرون فوران میداد، اما اکنون فریاد فروکش کرده، و انسانِ معاصر، گرفتار در سیطرهی ترسها و کابوسها، به ناچار “جیغ”را برای واکنش به تهدیدگریِ نیروهای اهریمنی برگزیده است، اما در آیندهای نزدیک انسان حتی قادر به جیغزدن هم نخواهد بود، و به سکوت خواهد رسید!
سکوت و حیرت، انفعال و خیرهشدن فرجام محتومِ انسان مدرن است…
حسین رضائی هنرمند متولد ۱۳۵۴ الیگودرز است. وی کارشناسی ریاضی محض خوانده است و سابقه همکاری با روزنامهها و سایتهای مختلف را در سوابق خود دارا می باشد.
حسین رضائی در مورد خودش چنین گفته است: علاقهمند به نوشتن، گاهی از آنچه مرا به شوق وادارد، به هیجان آورد، نفرتام را برانگیرد، یا درونام را به آشوب کشاند چیری مینویسم.
مینویسم تا فراموش کنم
فراموش کنم آنچه آرامِ ذهنام را به تموج واداشته…
برای پیوستن به صفحه اینستاگرام روزالیگودرز بر روی لینک زیر کلیک کنید.
آماده سازی برای انتشار در وب سایت روزالیگودرز : برزین بسحاق
درود بر این نگارنده توانا،بسیار لذت بردم از این تفسیر جادویی👌👌👌🌹