این صفحه به پیشنهاد دکتر عظیم لک و به منظور زنده نگهداشتن نام و یاد ولی الله شاهسواری استاد چیره دست شعر، موسیقی و هنر ایجاد گردیده و آثار دوستان و آشنایان استاد شاهسواری در مورد این مروارید دریای هنر را در همین صفحه منتشر کرده ایم. خواننده گرامی چنانچه شما هم از استاد شاهسواری خاطره، عکس، فیلم و یا دست نوشته ای دارید برای وب سایت روزالیگودرز ارسال تا در همین صفحه با نام شما منتشر گردد.
گرامیداشت سالگرد درگذشت ولی الله شاهسواری گرامیداشت هنر شعر و هنر موسیقی یک شاعر نامدار متولد روستای ده نصیر الیگودرز است.
در دوم خرداد ۱۳۳۵ در روستای ده نصیر واقع در سه کیلومتری غرب شهرستان الیگودرز در یک خانواده ی سنتی – مذهبی متولد شد. دوران تحصیلات ابتداعی اش را در روستای زادگاهش گذراند و برای ادامه ی تحصیل راهی شهر شد و از نوجوانی سرودن شعر خصوصا غزل را آغاز کرد.
با ورودش به دانشسرای تربیت معلم دوران آشنایی اش با اشعار حافظ ، مولانا و دیگر بزرگان شعر پارسی عمیق تر گردید. در سال ۱۳۵۹ با مدرک فوق دیپلم در رشته ادبیات فارسی فارغ التحصیل گردید.
حدود چهار ماه به استخدام آموزش و پرورش در آمد. اما دیری نپایید که به دلایلی شخصی حرفه معلمی را رها کرد و به بازار کار آزاد روی آورد.
او فعالیت اقتصادی سنگ تزیینی و پس از آن نجاریرا آزمود اما از آنجایی که ذهن و جسمش صرفا به فعّالیّتهایی نظیر مطالعه و موسیقی عادت کرده بود ، قادر به ادامه کارهای فیزیکی نشد به صرفِ رهایی از شرایط موجود و خستگی های ناشی از کار به شرکت در جلسات ادبی و نشست های دوستا نه روی آورد.
شاهسواری سه تار را هم استادانه می نواخت و هم با تبحر می ساخت. در موسیقی و اشعارش ناکامی ها و آرزوهای دست نایافته ی خود را اظهار می داشت. زیبایی و لطافت هنر برای او وسیله ای بود تا در خدمت طیفی از دوستان جوانش قرار گیرد. او در اشعار خود به بیان لطیف و استادانه زیبایی های هنر شعر پرداخت!
برای مطالعه روی عنوان مطلب مورد نظر کلیک کنید.
ساقی نامه | اثر مروارید دریای هنر استاد شاهسواری | |
به یاد خنیاگر خاموش ولی الله شاهسواری | دکتر عظیم لک | |
یاد ایام | آقای عبدالرضا کودرزی دبیر بازنشسته تاریخ | |
زندگینامه و اشعار منتخب | روزالیگودرز | |
ولی الله شاهسواری ستاره فروزان پهنه ادبیات |
آقای مصطفی عباسی |
|
دو اثر از زنده یاد ولی الله شاهسواری | ||
درود وسلام حضور سروران ادیب و یاران حبیب بی شک آنکس که نظری هرچند گذرا برپهنه شعر و موسیقی خطه ادب پرور لرستان خاصه شهرستان ادیب پرور الیگودرز داشته،یا با زنده یاد استاد ولی اله شاسواری حشرونشر و نشست وبرخاست داشته ویا با آثار ارزشمند او آشنایی داشته،ویا دستکم نام این بزرگمرد عرصه شعرو ادب پارسی را شنیده است،وانکس که درین وادی نظری انداخته و نام اسناد رانشنیده، به زعم جقیر نخواسته بشنود،چرا که نشست و برخاست با ایشان برای هرکس و این حقیر افتخاریست والا، که مزیدی بر اعتبار و اعتماد ست،و برای من کمترین، والاترین و نابترین و ارزشمندترین لحظات زندگی بی ثمرم ، لحظات و روزهایی بود که در معیت ایشان سر کرده و بعنوان یا میزبانی خادم، ویا میهمانی مزاحم از چشمه معرفت و دریای گرانستگ وجود ایشان قطره ای بعنوان تبرک چشیده ام واگر درین وادی چیزی آموخته ام بی شک از گوهر وجود استاد فرهیخته ای چون او ،و درخشندگی نور ستاره ا ی فروزان در پهنه ادبیات این مرزو بوم بنام استاد شاسواریست افتخار آشنایی با استاد از سال ۱۳۶۶ نصیب بنده گردید ، سالهایی که هنوز آتش جنگ زبانه میکشید وبنده که جوانی خام بودم آنروزها بعلت بمباران شهرها بسیاری از ساگنین شهرها برای امان ماندن از حملات هوایی دشمن به روستاها رفته و روستاهای مجاور ازدحامی عجیب را تجربه مینمود شبی به واسطه یکی از دوستان با دم گیرا و نفس قدسی ایشان آشنا ، ودر ادانه مسحور نوای سه تار و پنجه سحر انگیز ستاد شدم ،آنشب سردوبرفی زمستان بود ولی در سرای استاد، گرمای وجود ایشان هر فسردگی و یخزدگی را آب و بجوش و خروش می آورد، آنشب هرگز و هرگز از خاطرم زدوده نخواهد شد، واینگونه شد که من مفتون و مجذوب این شوریده سر نا آرام شدم
و اکنون غزلی زیبا و ناب از ایشان که بخط خود استاد زینت بخش یکی از کتب موجود در کتابخانه شخصی حقیر شده را تقدیم دوستداران و عاشقان ایشان میکنم
هر آنکه جام وفا راشکست ایساقی
ازین معامله طرفی نبست ایساقی
دریغ آینه دل که در کشاکش عشق
بپای دوست فتاد و شکست ایساقی
تمام عمر به شکرانه سجده خواهم کرد
اگرکه زلف تو افتدم بدست ایساقی
بنازم آتش میخانه نگاهت را
که جرعه جرعه به جانم نشست ایساقی
گذشت عمر و ننوشیده ایم مینایی
هنوز از لب آن می پرست ایساقی
بریزباده به شادی آن هشیواری
که رشته های خرد را گسست ایساقی
بهوش باش که تا تازیانه در کارست
سیاه مست دراین شهر هست ایساقی
من از قبیله پرهیز بودمی زین پیش
خمار چشم توام کرد مست ایساقی
امید رفت و جوانی گذشت وباز دلم
بفکر باختن دیگرست ایساقی!
گناه دور فلک نیست این سیه کاری
فراز همت ما گشت پست ایساقی
یاد ونامش همواره در تار و پود ما تنیده است
بدرود