فرزند دلاور الیگودرز، افتخار قوم لر و امیر نامدار ارتش غضنفر آذرفر
غضنفر آذرفر در بین مردم و همراهان و همرزمانش پیش از آنکه به یک ژنرال بزرگ ارتش مشهور باشد به انسانی با خصایل اخلاقی عالی، نوعدوستی بزرگ و اندیشمتدی آرام شهره است.
امیر بزرگی که علیرغم داشتن موقعیت ممتاز در ارتش چه قبل و چه بعد از انقلاب و دسترسی به اموال و امکانات بسیار ارتش هرگز به خود و خانواده اجازه استفاده از آنها را نداد.
این ویژگیها در کنار توانمندی های او در اداره امور یگان های تحت امر باعث شده است تا مورد توجه تمام اقشار اجتماع قرار گیرد. ایشان در زمان خدمت در ارتش جمهوری اسلامی ایران به فرماندهی شجاع و خوش فکر مشهور بوده است. اقدامات بزرگ ایشان در زمان مقابله با متجاوزین عراقی در خاطره ملت و مسئولین ایران ماندگار شده است.
به همین سبب منابع مختلفب در مورد ایشان مطالبی را منتشر کرده اند. آنچه در پی می آید در دو قسمت اصلی دسته بندی شده است:
۱- اطلاعات عمومی از ایشان (منبع : ویکی پدیا)
۲- زندگینامه ایشان (به بیان خودشان)
- اطلاعات عمومی سرتیپ غضنفر آذرفر
- مسئولیتها و فعالیتها
- زندگینامه تیمسار آذرفر از زبان خودش
- بزرگداشت تیمسار غضنفر آذرفر در شهرستان الیگودرز سال ۱۳۸۵
- بوسه فرمانده بر پوتینهای سرباز
- معرفی امیر غضنقر آذرفر در سایت رهروان ارتش
اطلاعات عمومی تیمسار غضنفر آذرفر
غضنفر آذرفر (زادهٔ ۱۳۱۸، استان لرستان شهرستان الیگودرز) فرمانده قرارگاه غرب کشور و فرمانده لشکر ۶۴ ارومیه در جریان جنگ ایران و عراق و فرمانده و طراح عملیات کربلای ۷ است.
سالهای اول زندگی
وی در سال ۱۳۱۸ در روستا مغانک در جنوب شهرستان الیگودرز در استان لرستان متولد شد.
تحصیلات
وی پس از گذراندن چندین سال تحصیل در خوزستان، به واسطه تشویقهای دبیر فیزیکش به نام مجلسی و رئیس دبیرستان (به نام کرباسچی)، برای ادامه تحصیل راهی اصفهان شد و در دبیرستان ادب مشغول به تحصیل شد.
وی تحت تأثیر هورفر معلم تاریخ دبیرستان ادب پس از فراغت از تحصیل از دانشکده افسری، در رشته تاریخ و ادبیات تحصیلاتش را ادامه داد
وی پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، در سال ۱۳۳۶ در دانشکده افسری ثبت نام کرد. وی در طول تحصیل به زبانهای انگلیسی و عربی تسلط پیدا کرد. وی در دورههای آموزش تکمیلی ارتش، دوره مقدماتی، دوره هوابرد و ریجر و همچنین دوره جنگهای ویژه (کلاهسبزهای ایران) در شمار دانشجویان عالی قرار داشت
وی در سال ۱۳۵۹ بر اثر اصابت ترکش خمپاره ضدانقلاب در پادگان مریوان از ناحیه دو پا مجروح شد
• فرماندهی لشکر ۶۴ ارومیه ۱۳۶۷–۱۳۶۵
• در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۸ و سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳، خدمت در کردستان
وی همزمان در این مناطق به تدریس مباحثی چون ریاضیات و زبان در دبیرستانها پرداخت.
• فرماندهی لشکر ۲۸ کردستان
• فرماندهی لشکر ۸۴ لرستان
• فرماندهی قرارگاه غرب
ازدواج
وی در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد
پیام آیت الله سید روحالله خمینی
به دنبال پیروزی لشکر ۶۴ ارومیه در عملیات کربلای ۷ در اسفندماه ۱۳۶۵ آیت الله سید روحالله خمینی طی تماس بیسیمی به وی تبریک گفت
شاگردان
• علی صیاد شیرازی
منبع : ویکیپدیا
این روزها که به دلیل گسترش کرونا در قرنطینه هستیم باید با خلاقیت اوقاتمان را طوری بگذرانیم که پس از کرونا تاسف نخوریم. برای بازدید مجازی از آثار طبیعی و باستانی الیگودرز و لرستان مطلب سفر مجازی به ۴۴ اثر زیبا از جاذبه های گردشگری لرستان و الیگودرز را ببینید
زندگینامه تیمسار آذرفر از زبان خودش
من در سال ۱۳۱۸ در یکی از روستاهای بسیار کهن لرستان در جنوب شهرستان الیگودرز به نام مُغانک متولد شدم؛ واژه مُغانک که از مُغان کوچک تشکیل شده است، برای بنده و همه خویشاوندان ما، مایهی سرفرازی است؛ این روستا از هزاران سال پیش و از همان دورانِ آغاز آیین زرتشت و ظهور پیامبرِ ایران باستان، پایگاه پرورش و آموزش مردانِ ایرانی بوده است که هم در راهِ یگانه پرستی و خداشناسی و هم در راه دانشِ روز، معلومات ارزشمند و پیرایشهای خاصی نصیب ایشان می شود؛ مردمان آن مناطق، افرادی زحمتکش روستایی هستند که در قطعات بسیار کمی زمین، به عنوان خردهمالک، به کشت میپردازند و از این روش نان آوری میکنند. در آن زمانها، از میان این مردم، تنها فرزندی که توانست به تحصیلات دبیرستانی راه یابد، بنده بودم و سرانجام پس از گذراندن چندین سال تحصیل در خوزستان، به واسطه تشویقهای دبیر فیزیک توانمندی به نام آقای مجلسی که اصفهانی بودند و رییس دبیرستان به نام آقای کرباسچی که از کرباسچیهای اصفهان بودند، برای ادامه تحصیلات به اصفهان رهسپار شدم و در دبیرستان ادب که بهترین دبیرستان از لحاظِ زمینههای تحصیلی و برخورداری از دبیران بسیار مجرب همچون مرحوم حاج احمدآقا کتابی، مرحوم حاج آقا حسین عُریضی، جناب حجت الاسلام سپهر و آقای هورفر بود، مشغول به تحصیل شدم.
هورفر، استاد مسلم تاریخ بود و در آن زمان، هرگاه کلاس تاریخ ایشان آغاز میشد، تمام کلاسهای دیگر دبیرستان تعطیل میشد و دانشآموزان از در و پنجره فشار میآوردند که درس تاریخ او را بشنوند. این استاد، چنان تاثیر بالای معنوی در روحیهی من داشت که پس از فراغت از تحصیل از دانشکده افسری، در رشته تاریخ و ادبیات هم تحصیلاتم را ادامه دادم و بسیار علاقهمند هستم که همیشه در این زمینه، مایه بهرهدهی و کارایی باشم.
بنده پس از فارغالتحصیل شدن از دوران دبیرستان، در سال ۱۳۳۶ در دانشکده افسری ثبت نام کردم؛ البته در آن زمان، هنوز به سن قانونی برای ورود به این دانشکده نرسیده بودم لذا تیمسار فولادوند، فرمانده دانشکده افسری که از همشهریان ما هم بود، مقداری فرصت به من داد تا در این زمینه مشکلی پیش نیاید.
ما در سال ۶۴ ازدواج کردیم؛ اختر، همسرِ من از فارغ التحصیلان مسائل جغرافیایی از دانشگاه اصفهان است و یکی از افتخارات انسانیام، داشتن چنین همسری است که در شرایط جنگی بسیار سخت ایران و عراق با داشتن یک فرزند پسرِ کوچک، زمانیکه ما را به ارومیه منتقل کردند، بدون حتی سرِ سوزنی شکایت، سختیهای منطقه را به جان خرید؛ او در آن زمان، در یک خانه فرماندهی بسیار بزرگ و ترسناک بدون سوخت و گرمای مناسب، زندگی کرد و در دبیرستان لعیا به تدریس پرداخت؛ او برای رفت و آمد خود به مدرسه در برف و سرمای شدید، بسیار مشکل داشت و خودروهای زیادی از ارتش در خانه فرماندهی پارک بود؛ اما همیشه به او تاکید میکردم که “مبادا از این خودروها استفاده کنی، سعی کن یک روحیه و شخصیتی از خود، ارائه کنی که مردم بدانند ما برای ماموریت مقدس دفاعِ از آنها به این منطقه آمدهایم نه برای رفاه و مسائلی از این دست؛ آبروی من و شما به کفشهای کهنهای است که با آن به مدرسه میروی؛ و باید ثابت کنی که درویش اخلاقی هستیم؛ ما نباید از امکانات ارتشی استفاده کنیم تا مبادا تصور شود که افرادی سوء استفادهگر هستیم؛ بلکه ما مرد جنگی باشرفی هستیم که میخواهیم جانمان را فدای مردممان کنیم” ؛ البته هرگز هم تظاهر اسلامی و ریا نداشتیم؛
شهر ارومیه مرکز استان بود و مورد بمباران هم قرار می گرفت؛ در آن هنگام اگر من در داخل پادگان حضور داشتم، عدهای میآمدند و میخواستند مرا به زور به پناهگاههای زیرزمینی ببرند اما میگفتم ” امکان ندارد، من که فرمانده لشگر هستم به پناهگاه بروم ولی سربازان من، سرِ پست در حالِ انجام وظیفه باشد؛ بلکه باید کنار آنها باشم تا روحیه جنگی بالا برود.
منبع : ایمنا
بزرگداشت تیمسار غضنفر آذرفر در شهرستان الیگودرز سال ۱۳۸۵
تیمسار غضنفر آذرفر از نوابغ ارتش و بنیان گذار دوره رنجری در ایران بود که به همراه لشکر۶۴ارومیه درحالی که عملیات کربلای ۷ را دراسفند سال ۱۳۶۵ به پیروزی رساند و توانست با فرماندهی منظم ارتفاعات ۱۹- ۲۵ را دراین عملیات تصرف کند و پس از این موفقیت امام خمینی(ره) با بی سیم به وی تبریک گفتند.
تیمسار غضنفر آذرفر نیز درمراسم گفت:گر چه ما درجنگ سرداران و دلیران زیادی را ازدست داده ایم اما امروز سرفراز هستیم چون که زنان جامعه فاطمه وار و مردان علی وار با شرافت و آبرو زندگی می کنند.
وی با بیان خاطراتی ازدوران خدمت خویش درارتش جمهوری اسلامی گفت : ما درعملیات حاج عمران بیش از ۳۵۰ نفر اسیر ازعراقی ها گرفتیم و پس ازپیروزی ما تا زمان آتش بس بین ایران و عراق ، ارتش عراق انسجام نیافت.
وی موفقیت در عملیات حاج عمران را مرهون جانفشانی ها و ازخود گذشتگی های دلیرمردان لرستانی و الیگودرزی دانست و با بیان اینکه امام پس از عملیات به من تبریک گفت،افزود:ما دراین عملیات کل حاج عمران را به یک باره پس گرفتیم.
شهرستان الیگودرز مانند سایر مناطق کشور مهد پرورش بزرگان و اندیشمندان صاحب نامی است وب سایت روزالیگودرز برای معرفی این بزرگان خلاصه ای از زندگینامه آنان را منتشر کرده است برای آشنایی با این بزرگان از بخش مشاهیر الیگودرز دیدن فرمایید.
بوسه فرمانده بر پوتینهای سرباز
سروان علیرضا برجعلی از عملیات غرورآفرین کربلای ۷ میگوید: وقتی ما در ارتفاع دارغان مستقر بودیم، اطلاع دادند که فرمانده جدید لشکر برای بازدید میآید و دقایقی بعد، یک فروند بالگرد آمد و شهید صیاد شیرازی با تیمسار آذر فر از آن پیاده شدند. به طرف آنها رفته و ادای احترام کردم.
تیمسار آذرفر که مرا از قبل میشناخت، با دیدنم لبخندی زد و به شوخی گفت: «پسر، تو مگر بزکوهی هستی که هر جا ارتفاع بلند میبینی، روی آن سبز میشوی؟!» این را نیز بگویم که ملاقات قبلی من با تیمسار آذرفر، در ارتفاع سوران بود و منظور تیمسار اشاره به آن بود. لبخندی زدم و گفتم: «جناب سرهنگ، هر جا لازم باشد، ما میرویم». ایشان مرا در آغوش گرفت و پس از ابراز مهر و محبت خود، از وضع منطقه پرسید. ایشان را توجیه کردم.
بلافاصله به جمع سربازان و درجهداران آمدند و پس از یک سخنرانی مبسوط، به طرف یک سرباز رفت و بر پوتین او بوسه زد. با این کار ایشان، سربازان روحیه گرفتند، بهطوری که اگر آزادشان میگذاشتیم، تا قلب بغداد هم پیش میرفتند. این حرکت ایشان آن قدر به نیروها روحیه داده بود که به قول معروف، هیچ کس کم نیاورد و همه با شوق و علاقه به حراست از آن منطقه راهبردی پرداختند.
معرفی امیر غضنقر آذرفر در سایت رهروان ارتش
امیر سرتیپ آذرفر که به یکی از اسطوره های ارتش مشهور است به همراه لشکر ۶۴ ارومیه در شرایطی عملیات کربلای۷ را در اسفندماه ۶۵ به پیروزی رساند که منطقه حاج عمران در شمالغرب کشور علاوه بر مواضع دفاعی مستحکم دشمن دارای زمستانهای سخت همراه با کولاک و سرمای کشنده است که ارتفاع برف در این منطقه به چند متر می رسد . رزمندگان ارتش توانستند طی یک نبرد سخت ارتفاع ۱۹-۲۵ را در این عملیات به تصرف کامل خود درآورند.
بعدها فرمانده ارتش بعثی که در در منطقه حاج عمران از ارتش ایران شکست خورده بود به دیدار امیر رفته و به او گفت :
من افتخار میکنم که از لشکری شکست خوردم که تو فرمانده اش بودی
۳۱ اردیبهشت سالروز عملیات غرور انگیز لشگر ۵۷ حضرت ابوالفضل(ع) لرستان در منطقه حاج عمران است. در این روز که همزمان با فصل لاله های واژگون در دشت های الیگودرز است لاله های بی نظیر لرستان و الیگودرز در حاج عمران پرپر شدند. برای آشنایی با این عزیزان سفرکرده از مطلب فصل لاله های واژگون و پرپر شدن لاله های الیگودرز در حاج عمران دیدن فرمایید.
این مطلب در حال تکمیل است. چنانچه نظری دارید یا مطلب مستقلی در مورد مشاهیر الیگودرز دارید برایمان ارسال کنید تا با نام شما منتشر نماییم. برای ارتباط با وب سایت روزالیگودرز از لینک زیر استفاده کنید.
برای پیوستن به صفحه اینستاگرام روزالیگودرز بر روی لینک زیر کلیک کنید.
آماده سازی برای انتشار در وب سایت روزالیگودرز : رژان بسحاق
کارشناس حقوق
باسلام اینجانب بعنوان یک هموطن ولر آرزوی سلامتی وطول عمربرای تیمسار آذر فر راازخداوندبزرگ آرزومندم وبرروح پرفتوح شهدای جنگ تحمیلی درود میفرستم ودست این عزیزراازراه دورمیبوسم واین اسطوره هاراباید پاس داشت وتندیسی ازآنها درست کرد ودرالیگودرز نصب کرد
درود بر شما جناب پهلوان و درود بر اسطوره وطن امیر تیمسار آذرفر
درود بر شما
این لطف شماست به غیورمردان ایران زمین
ایشان تمام وجودشان پاسداری از خاک ایران است
باسلام و عرض ارادت
تقریباً پستها را بخصوص آنچه به تیمسار آذرفرمربوط بود را مطالعه کردم هیچ جا اشاره ای به کتاب خاطرات امیر آذر فر که توسط من ( عباس عابد ساوجی) با عنوان ( مرد روزهای نبرد) اشاره نشده که توسط ستاد مشترک، انتشارات آتشبار سال ۱۴۰۱ به چاپ دوم رسیده نشده است.
خواهشمندم نه بخاطر من که نویسنده کتاب هستم، بلکه بخاطر این امیر بزرگوار که روزی فرمانده لشگر من بوده و شاهد رشادت های بی چون چرای ایشان بودم کتاب خاطرات ایشان و تا حدودی زندگی نامه شان را به جامعه معرفی کنید بخوانند و بدانند که ارتشیان جان بر کف در برابر دشمن تا دندان مسلح که چهانی از او حمایت میکردند چه رشادتها و شهادت هایی را رقم زدند که امروز با افتخار می گوییم یک وجب از خاک ایران به یغما نرفت…