سایت تحلیلی خبری روز الیگودرز

فریده چراغی شاعر توانمند الیگودرزی سراینده کنار غریو

فریده چراغی

آنچه در پی می آید خلاصه ای از زندگی‌نامه و فعالیت های ادبی شاعر الیگودرزی بانو فریده چراغی سراینده اشعار پارسی و بختیاری با تخلص مَمیرا است که توسط وب سایت روزالیگودرز جمع آوری و به نظر شما رسانده می شود. 

فریده چراغی در برگ ریزان پاییز سال ۱۳۵۳ هـ ش در الیگودرز به دنیا آمد. دوران خردسالی و نوجوانی را در زادگاه خویش گذراند.
پدر و مادر ایشان هر دو بختیاری و از ایلات چهارلنگ و هفت لنگ هستند، مسأله ای که نقش بسیاری در تقویت زبان بومی وی داشته است.
آقای صالح پور در این باره می نگارد:
«فریده ی چراغی … نسبش به دو شاخه ی بزرگ بختیاری می رسد، از سویی هفت لنگ و از دیگر سو چهار لنگ، او یک بختیاری تمام عیار است، دختری از ایل بختیاری و با صفا، همچون گل های بهاری …».
ایشان تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی زبان و ادبیات فارسی پی گرفت. مدتی به عنوان مربی فرهنگی در کانون فرهنگی ـ تربیتی الیگودرز به فعالیت مشغول بود؛ هم اکنون نیز همراه همسر و فرزند خویش در الیگودرز سکونت دارد و حدود پنج سال است که سرپرست اداره کتابخانه های عمومی این شهرستان می باشد.
وی در سال ۱۳۷۰ هـ ش پای در عرصه ی سرودن نهاد و در قالب های متنوعی چون: غزل،مثنوی،دوبیتی و سپید به زبان فارسی و گویش بختیاری طبع آزمود و آثار درخُوری را به جامعه ی ادب فارسی و بومی کشور ارایه نمود.
ایشان ضمن مطالعه مجموعه‌ها و شعرهای منتشر شده ی شاعران انقلاب و تأثیرپذیری از جریان شعر دو دهه‌ی اخیر به جرگه‌ی شاعران انقلاب و دفاع مقدس پیوست و با شرکت در فراخوان هشتمین همایش سراسری شعر دفاع مقدس، این حضور را تداوم بخشید.
با این حال، اوج هنرمندی و شکوه ادبی بانو چراغی در سروده های گویشی ایشان ـ که در قالب گویش بختیاری سروده شده است ـ می باشد.

اولین دفتر شعر شاعر فریده چراغی با نام گل باوینه

او پس از سال ها همکاری و فعالیت مستمر با انجمن ادبی علامه طباطبایی الیگودرز، خانه فرهنگ حافظیه، کانون شعرا و نویسندگان، خانه‌ی هنرمندان بختیاری اصفهان، انجمن ادبی اندیمشک، کانون فرهنگی هنری بختیاری‌های مقیم تهران، خانه فرهنگ بعثت تهران و … و علی رغم سختی های مضاعفی که بر سر راه یک بانوی رشد و نمو یافته در فضای ایلی برای گام نهادن در وادی هنر ـ آن هم شعر و ادبیات ـ وجود دارد توانست نخستین دفتر شعر بومی خود را با نام «گل باوینه» (گل های بابونه) به جامعه ی ادبی کشور و علاقه مندان به ادبیات بومی این مرز و بوم ارایه نماید. این مجموعه با ۴۶ قطعه ی ادبی با گویش بختیاری توسط نشر صنوبر ـ از ناشران اصفهانی ـ در سال ۱۳۸۱ هـ ش چاپ و به علاقه مندان ادبیات بومی ارایه گردید.
برای دریافت نسخه الکترونیکی کتاب گل باوینه بر روی لینک زیر کلیک کنید:
دانلود کتاب گل باوین اثر فریده چراغی

فریده چراغی در اقدامی قابل توجه تعدادی از ضرب المثل ها و جملات کوتاه پرمعنی بختیاری را با عنوان زیانزدهای بختیاری در وبلاگ خود منتشر کرده است. تعدادی از این زبانزدها در زیر آمده است.

زبانزدهای بختیاری برگرفته از وبلاگ شخصی فریده چراغی

حورِ سُهر مینِت خُمِه کَشت و بیرینِت مردُمِه: توش خودم را کشت و بیرونش دیگران را ،ظاهر فریب

بالا جام نی دوون هم نی نشینُم : کنایه از افرادی که به چیز کم قانع نیستند و زیاد هم گیرشان نمی آید.

بید اَر تَهلِه سایهِ س شِرینه:درخت بید اگر ثمری ندارد ولی سایه ی خوبی دارد.کنایه از اینکه اگر  خصلت بد را می بینی صفات خوب را هم ببین.

تا نبوهه امر حق نیوفتِه بَلگِ درخت: همه کارها با خواست خداست.

آسیَو دِرادره لوینِه کِپنِه : شمالی ها می گویند هِنه بَزو (یکی هیزم می شکند و دیگری می گوید هن.): یکی کار انجام می دهد دیگری نفس نفس می کند.

بُز که اجَلِس اِگَردِه نونان شونِ اِخوره : مصداق میخ به تابوت خود زدن .کاری که عاقبت بدی دارد انجام دادن.

بِنگشتِه بُردن باغ بهشت گُ ولات ولات: بهترین جا هم که باشی هوای وطن می کنی.

دیگ سه کُچُک دیگول هم سه کُچُک :وقتی سهم کوچک و بزرگ به یک میزان باشد.

ماهینِه که نیخون بگرِن دَس اِیارن سی دینِس:وقتی راغب به انجام کاری نباشند. کاری می کنند که حاصل ندارد.

هرچی کُنی سی ناکَس نه اِگو خووِه نه اِگو بَس:برای آدم قدر نشناس کار کردن بی فایده است.

دسِ خوم کَسِ خوم: به خودم تکیه می کنم.

هرکی گَپی ندارِه نِشینه سا یَه بَردِ گَپ:هرکس بزرگی ندارد به سنگ بزرگی تکیه می کند.

بزِ به پا خوس کَشِن به دار، میشِ به پا خوس : هر کسی باید در مقابل اعمال خود پاسخ گو باشد(که گناه دگران برتو نخواهند نوشت)

کور بهتر به حونه خوس رَه اِبَره: نابینا هم خانه ی خود را بهتر بلد است.

پوس خُووِه که بوس خُووِه: اصل و جوهر خوب است که ظاهر خوب است.

گرگ زِ به گَلِه هول به یَکی دارون: گله را گرگ زد وای به حال آنها که یک گوسفند دارند.آسیب پذیری قشر ضعیف.

بُردیم به آسِماری دَس ز دینُم نی وُرداری: بیچاره ام کردی هنوز هم رهایم نمی کنی؟

جُلِتُم وُر مُلِتُم: خواه ناخواه جورم را باید بکشی.دست شکسته آویز گردن است.

کیکنی و چِرنی خروس پامِ تِلنیبه بهانه ای دیگر از انجام کاری سرباز زدن ،بهانه جویی.

مَنیَر به رنگ زردُم گادینِ (گژدین ) زیرِ بَردُم: فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه.

ار بَووسِه نی دی اِدا شاهی اِکِرد : اگر پدرش را نمی دید ادعای پادشاهی می کرد.

برای خواندن کامل این زبانزدها بر روی لینک زیر کلیک کنید:

زبانزدهای بختیاری 

 

از نکات قابل توجه در مورد اشعار خانم فریده چراغی این است که این اشعار بویژه شعرهای بختیاری ایشان، مورد توجه هنرمندان عرصه موسیقی و آواز قرار گرفته و در اجراهای آنها مورد استفاده قرار گرفته است. یکی از این گروه ها گروه موسیقی و همخوانی بانوان (تیام) است که تا کنون در جشنواره های مختلف استانی ، منطقه ای و سراسری از جمله جشنواره زاگرس استان چهار محال و بختیاری- جشنواره ذکر و ذاکرین استان کردستان (سنندج)-تالارهای وحدت و نیاوران تهران و  همچنین در جشنواره ها و مناسبت های مختلف دراستان لرستان اجراهای موفقی داشته اند.

یکی از اشعار ایشان که توسط خوانندگان مختلف زن و مرد بختیاری خوانده شده است شعر “کنار غریو” است. متن شعر به همراه برگردان فارسی آن به شرح زیر است:

کُنارِ غریوم که بَرده نِصیوُم

(درختِ کنارِ غریبی هستم که سهم من سنگ است)

یه عمره که سی خُم ایگم ایگریوُم

(عمریست که برای خودم مرثیه می‌خوانم و می‌گریم)

اَیَر باد و بارون بیاهِن به جارُم

(اگر باد و باران به فریادم برسند)

اِشَینُم خومه تا غم از دل وُرآرُم

(خودم را می‌تکانم تا غم از دل برانم)

بخون کَوگِ مستُم که بوسم گِلیته

(کبکِ مستِ من، بخوان تا گلویت را ببوسم)

که آستاره بختم مِنِ تیگِ ریته

(زیرا ستاره‌ی اقبال همان روی خوب توست)

مُو چی مار تشنه تو چی چشمه سارون

(هم‌چون مار تشنه‌ام و تو گویی چشمه ساران)

دلُم سُحده زاره بزن نَرمه بارون

(دل من کویری سوخته است ای باران آهسته ببار)

کِلورُم به دستِ تو ای بادِ گَردو

(من کاهم در دست تو ای باد هر جایی)

گُلُم اَر بیاهه بُهارونه از نُو

(اگر گل من بیاید دوباره بهار می‌شود)

تِیام پالِه‌پالِه پُرِ اَرس و خینن

(چشمانم کاسه‌کاسه اشک و خونند)

زِ بس چی تَریده به رَهت اینشینن

(دلم هم‌چون راهزن سر راهت می‌نشیند)

دلُم جُور دینِش سرِ تَش ایبازه

(دلم مانند اِسپند روی آتش می‌رقصد)

یه عمره که دل سی تو، وا تش اِسازه

(عمریست که دل برای تو با آتش سازش می‌کند)

بنه سر به شونُم، بُهارُم صداته

(سر بر شانه‌هایم بگذار که بهار من صدای توست)

دل غم نَصیوم همیشه واباته

(دل غمین من همیشه همراه توست)

مو هُمدا پوییزُم که شیوِسته لیزُم

(من هم‌زادِ پاییزم که این چنین کاشانه و روزگارم به هم ریخته است)

بیو تا پَرامِ به پاهات بریزم

(بیا تا برگ‌هایم را فرش راهت کنم)

دِلِ جُل به کولُم که وَسته به دیندات

(دل خانه به دوش من که دنبال تو افتاده)

بیو تا بخَوسه به شَولیزِ می‌هات

(بیا تا در خانه‌ی آرام شب گیسوانت بخوابد)

ندونم کی‌ای تو؟ مهی یا که اَفتو؟

(نمی‌دانم که هستی؟ ماهی یا آفتاب؟)

که مُردُم ز دیریت بیو دی تو امشو

(که از دوریت می میرم دیگر بیا)

تو نهلی که ئی دل به سردی بمیره

(نگذاری که دلم در سرما بمیرد)

بزن جور افتو که برفُم بِچیره

(بتاب هم‌چون آفتاب تا برف من ذوب شود)

سَرِ لِشک زردُم بخون کوگِ رَشته

(بر شاخسار زرد من بخوان ای کبک رنگین بال)

ندونی اِی سالا چه ور مُو گُدَشته

(نمی‌دانی این سال‌ها بر من چه گذشته است)

چه تَحله غریوی شرینُم بیَو دی

(غریبی تلخ است شیرین من دیگر بیا)

بُگُ اَر نیاهی به کی وا کُنم ری

(بگو اگر نیایی به چه کسی روی کنم)

این شعر توسط رحیم عدنانی و خانم آفرین خوانده شده است. برای دانلود این ترانه ها از لینک های زیر استفاده کنید:

دانلود آهنگ کنار غریو با صدای آفری و شعر خانم فریده چراغی 

خانم فریده چراغی علاوه بر سرودن شعر در حوزه ادبیات، در حوزه نثر نیز دست به قلم دارد و در وبلاگ شخصی خود متون مختلفی را منتشر کرده است. یکی از مطالب منتشر شده توسط ایشان سوگ نامه ای است که در وصف میرون بساک از نوازندگان زبردست سرنا نوشته است.

با توجه به جایگاه میرون بساک در ایل سرفراز بساک و اثرگذاری این دلنوشته، متن کامل آن عیناً از وبلاگ ایشان منتشر می گردد.

تنها خداست که می ماند

هم نوای شادی ها و غم های سالیان ایل چهارلنگ درگذشت

صدا، تنها صداست که می ماند. گلوی ایلی اندوهگین، چپ خواهد نواخت در سوگ نایی چپ: فردا ۱۳۹۱/۵/۱۹ (در آیین خاک سپاری هنرمند ایلیاتی شادروان میرون بساک)

میر شکال (حسین نوایی) ـ نایی ایل ـ معروف به «میرون بساک» شب گذشته بر اثر سکته در الیگودرز دار فانی را وداع گفت.

توشمال ها (میشکال ها) در بختیاری نوازندگان سُرنا و کرنا هستند که بدون آوای ساز آن ها هیچ مراسم شادی یا عزایی برگزار نمی شود.

آنان در همه حال کنار ایل هستند و تلخ کامی و شادکامی مردم را از گلوی سُرنا در قالب شادیانه یا چپی بر می آورند. در ایل بختیاری هر طایفه و تیره ای توشمال و خواننده ای خاص خود را دارد تا همواره همراه شان باشند و در مراسم سوگواری و شادی آنان را همراهی کند.

توشمالان در ایل بختیاری نوازندگانی شاعر مسلک هستند که بیش تر اوقات، خودشان ابیات گاگریو (مرثیه) و شادیانه ها طنزها، هجوها و … را می سرایند (بیت می بندند) و در واقع یکی از مهم ترین اقشار پدید آورنده و نگاه دارنده آثار و ادبیات عامیانه و فولکلور این سرزمین هستند.

خانواده ی شادروان میرون بساک از دیرباز همراه و هم آواز ایل بوده اند. میرون بساک هنرمندی آماتور، ایلی و بی ادعا بود. او برادر خوانده ی تمام خانواده هایی بود که در شادی های شان سُرنا می نواخت انسانی شریف، نجیب و امین که با چشم و دلی پاک سالیان سال نظاره گر دستمال بازی زنان و شیون و گاگریو آنان بود. حرمت نان و نمک را پاس می داشت و آداب دان بود به همین خاطر نزد مردم محبوبیت داشت. هنگام عروسی یا عزا «میرون» دیگر یک توشمال نبود بلکه برادری محرم و غم خواری همراه بود.

میرون بساک به همراه برادر و دامادش در بسیاری از جشنواره های فرهنگی هنری استانی، منطقه ای و کشوری حضور داشت و نوای مردم ایل را به گوش علاقه مندان در جای جای ایران می رساند. چه سوگ ها که برای مردان ایل برپاشد و نوای ساز «میرون» آب خنکی بود بر دل سوخته ی بازماندگان و چه عروسی ها برپاشد که سرنانوازی او شادی اش را به گوش فلک ساز می کرد.

یادش گرامی و روحش قرین رحمت ایزدی باد

این مطلب در حال تکمیل شدن است چنانچه نظری در خصوص مطلب دارید یا مطلب مستقلی در این خصوص دارید می توانید از طریق لینک زیر برایمان ارسال کنید.
تماس با ما
منابع:

تنظیم برای انتشار در وب سایت روزالیگودرز

رژان بسحاق – دانشجوی حقوق